کربلا؛ نقطهی عطف تقابل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی
حاصل سلوک جانانه در ذیل اطاعت و محبت به علی( علیه السلام )از حبیب، سالکی میسازد که میداند برای قرب به خدا باید به ارادهی خدا نزدیک شد زیرا اتحادی بین ذات و صفات الهی هست، پس صفات از ذات جدا نیست و با نزدیکی به آن جایی که اراده خدا در صحنه است به خدا نزدیک میشود و در آن حال اراده خداوند آن حرکتی است که امام حسین( علیه السلام ) آغاز کرده است و این آن راهی است که مستقیماً انسان به خدا میرسد. وقتی انسان آنچه را خدا اراده کرده است انتخاب کند، نور حضور خداوند در قلب او شروع به تجلی میکند و این مشروط بر آن است که انسان ازخودگذشتگی و فداکاری در راه خدا را آغاز کند و حبیب این راه را در همان جوانی و در کنار رسول خدا( صلی الله علیه و آله ) پیدا کرده بود و تا پیری ادامه داد و هر وقت ارادهی الهی را در مقابل خود مییافت سر از پا نمیشناخت. حبیب از آن مردانی نبود که به امید فراغت، در گوشهی عزلت به دنبال خدا باشد او خدا را در فدا کردن اراده خود و انتخاب اراده خدا جستجو میکرد که لازمهی چنین زندگی عبور از خودپرستی است و زیر پا نهادن منافع خودخواهانه.
آنهایی که میگویند اگر در کربلا بودیم چنین و چنان میکردیم باید بدانند حضور در کربلا را امروز باید با مبارزه با استکبار بر روی خود بگشایند تا به ارادهی خداوند نزدیک و در سایهی قرب الهی قرار گیرند. اگر انسان راه فداکاری را شناخت و توانست از ارادهی خود در مقابل ارادهی خدا روی گرداند چه فرق میکند در چه زمانی زندگی کند، همهجا برای او محل رجوع به خدا خواهد شد.
راهرو راهِ خدا آن کسی است که مانند حبیب بن مظاهر همیشه در ناحیهی دل این نقطه را روشن نگه دارد که همواره به ارادهی خداوند احترام میگذارد تا راه او به یاوری از حسین زمان( علیه السلام ) ختم شود. ( تلخیصی از جزوه ی کربلا نقطه عطف …..آقای طاهر زاده)