یا مهدی
آرزوی رسیدن روزهای خوب، همیشه با همۀ مردم دنیا هست. آرزوی اینکه سختیها تمام شود. صبحها به تمامی صبح باشد و زندگی بهتمامی، روی سپید و خوشش را نشانمان بدهد.گاه این آرزو را زیر لب گفتهایم. گاه در دعاهایمان خواستهایم. گاه منتظرش نشستهایم، با حسرت یا امید. گاه هم آن را سرودهایم……….
من گریه می ریزم به پای جاده ات، تا
آئینه کاری کرده باشم مقدمت ر ا اوّل ضمیر غائب مفرد کجائی ؟
ای پاسخ آدینههای پر معمّا
بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم
یعنی در آوردیم بابای غزل را حتمی، بی چون و چرا برگرد شاید
راحت شویم از دست اما و اگرها
آب و هوای خیمهی سبزت چگونست ؟
اینجا گهی سرد است و گاهی نیز گرما بهر ظهور، امروز هم روز بدی نیست
ای تکسوار جاده های رو به فردا
آقا، صدای پای سبز مرکب توست
تنها جواب اینهمه ” می آید آیا ؟ “ یک جمعه میبیند نگاه شرقی ِ من
خورشید، پیدا می شود از غرب دنیا
آقا، نماز جمعهی این هفته با تو
پای برهنه آمدن تا کوفه با ما
للهم عجل لمولانا المظلوم الفرج