کربلا؛ نقطهی عطف تقابل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی
1- تمدنهای الهی با انسانهایی پایهگذاری میشود و ادامه مییابد که حضرت علی(علیه السلام) در وصف آن انسانها میفرماید: «وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى»(نهج البلاغه، کلام 147)به خدا سوگند! كه تعدادشان اندك ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، كه خدا به وسيلهی آنان حجّتها و نشانه هاى خود را نگاه می دارد، تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد، و در دلهاى آنان بكارد، آنان كه دانش، نور حقيقتبينى را بر قلبشان تابيده، و روح يقين را دريافته اند.
2- در راستای تقابل اسلامی که میخواهد انسانها در بستر همان سیرهی جاهلیت دینداری کنند و اسلامی که متوجه است تنها در بستر نظامی اسلامی دینداری ممکن است، کربلا ظهور کرد و در راستای همین روشنگری است که حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در آخرین جملات خود ریشهی اصلی این تقابل را روشن میکنند و میفرمایند: «وَيْلَكُمْ يا شيعَةَ آلِ ابى سُفْيانَ، انْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ وَ لا تَخافونَ الْمَعادَ فَكونوا احْراراً فى دُنْياكُمْ»[2][2] اى پيروان آل ابوسفيان! اگر خدا را نمىشناسيد و اگر نگران قيامت خود نیستید و به آن ايمان و اعتقاد نداريد، لااقل در دنیایتان آزاده باشید. با اینکه معلوم است لشکریان عمر سعد نمازخوان بودند ولی معنای این جملهی حضرت میرساند که آنها اسلامی را که باید در بستر نظام اسلامی ظهور کند نمیفهمیدند و مسلمانی خود را در بستر فرهنگ جاهلیت اباسفیانی ادامه میدادند. پس کربلا تقابل دو نوع اسلام است، اسلامی که نظامسازی را به دنبال ندارد و در بستر کفر حاکم زمانه مسلمانی میکند و اسلامی که در صدد عبور از جاهلیت دوران است به سوی نظام اسلامی که تمام مناسبات اجتماعی انسانها را اسلام شکل دهد.
3- از جمله کسانی که متوجه است مسلمان بودن و اسلامی زیستن تنها با حاکمیت آموزههای اسلامی ممکن است جناب حبیب بن مظاهر است. او پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم ) را درک کرده بود و در کنار آن حضرت جهاد کرد و جزء مجاهدینی که برای جهاد و مقابله با دشمنان اسلام در کوفه منزل گزید و عموماً در جنگها با امیرالمؤمنین(علیه السلام) همراه بود و ما میخواهیم کربلا را در آینهی حبیب بنگریم. آری یک وقت کربلا را در دریای بیکران امام حسین(علیه السلام) معنا میکنید در آن صورت آنقدر کربلا بزرگ است که متوجه ریزهکاریهای آن نمیشوید. ولی یک وقت آن را در بحر و آینهی اصحاب مینگریم در آن صورت متوجه ظرایفی میشوید که تماماً اشاره به امام حسین(علیه السلام) دارد و امام را در مقام وحدتِ در عین کثرت دیدهاید در آنجا هم امام را مینگرید اما در بحر حبیب و لذا ملموستر است.(ادامه دارد.)