سبوی شکسته دل
03 مرداد 1394 توسط زهره مانده گاری اندانی
زیارتنامه ی باران را می گشایم ،عطر خوش فضا مشام دل را می نوازد.
در انعکاس آیینه ها می شکنم ومحو می شوم،"ءادخل یا الله….."چه عظمتی دارد این واژه های شفاف آسمانی.
زلالی آیینه کاری رواق ها در چشمم منعکس می شود وحضور ملتمسش رابر گونه هایم حس میکنم.
اندکی از شور عارفانه یاشک را تاب می آورم وبه “ءادخل یا رسول الله ….."می رسم.
حالا چتر عطوفتش سایه بان بی پناهی آم شده است. قلبم در آستانه ی مهربانی اش می تپدودر پیشگاه امن امامت به توبه می ایستم وذکر عارفانه ی “یاعلی"مدهوشم می کند.
سبوی شکسته ی دلم رابه دست می گیرم ودر کنار پنجره فولادش می نشینم.
همان جایی که دل های عارف وهدیه مردم پاک وعاشق است ومن هم شعر غربتم را در شب بارانی چشمم زمزمه میکنم:
گفتی شبی شکسته بیایم به دیدنت
مولای من شکسته تر از این نمی شود.