نیایش
27 اردیبهشت 1394 توسط زهره مانده گاری اندانی
الهی ، ثمره درس و بحث و فکر و ذکرم این شد که جهان را جهانبانی است و جان را جانانی .
الهی ، در شگفتم از آن که در غربت از یاد وطن شکفته می شود و در دنیا از یاد آخرت گرفته .
الهی ، در شگفتم از آن که کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد و خویش را نمی کاود تا به مخزن حقایق برسد.
الهی ، نمی گویم که از دوستانم، ولی شکر که از دشمنان نیستم.
الهی ، خدا خدا گفتن مجازی ما که این همه برکت دارد، اگر به حقیقت گوییم چون خواهد بود.
الهی ، عمری اهل شهری را به سوی خواندم که اگر خودم عامل یک صد هزارم آنچه گفتنی بودمی ، از ملک بر تر شدمی .
الهی ، مجاز ما را تبدیل به حقیقت بفرما
الهی ، آفتاب گردان و آفتاب پرست عاشق آفتاب باشند، و حسن عاشق آفتاب آفرین نباشد؟