مناجات
الهی به ساعات آخر سال 94 نزدیک می شویم ودر درونم حال وهوایی مشوش ومضطرب احساس می کنم؛
نمی دانم شادباشم یا غمگین!
شادمانی از اینکه یک سال از عمرم با همه ی خوشیها وناخوشیهایش روبه پایان است وخالق هستی مثل همیشه سخاوتمندانه مرا غرق لطف ورحمت خود قرارداد.
امانه شاید باید حسرت بخورم ؛
به روزهایی که می شد به او نزدیک شدولی از دست دادم؛نیمه شبهایی که به اوقول می دادم که می خواهم امشب سر سجاده با تو حرف بزنم ولی بازهم هوای نفس فریبم می دادوبه قول عارف دل سوخته عمری گفتم"اعوذبالله من الشیطان الرجیم، اعوذبک من همزات الشیاطین “ولی در این لحظات قشنگ ونزدیک شدن به لحظات عرفانی می خواهم بگویم “رب اعوذ بک منی”
وباز حسرت بخورم که؛
یک عمر امروز را به فردا بردم اما در این لحظات آخرسال می خواهم بگویم که توفیقم ده که حال فردا را به امروز آورم."برگرفته از الهی نامه حسن زاده آملی“
حسرت اینکه باز توبه شکستم اما می خواهم بگویم از توبه هایم توبه کردم.
واما خوشحالم از اینکه
خداست که دارد خدایی می کند وهمین برای این بنده کافی است.