امام مهربان
صبحِ روزِ سرد
آمدی و در میان روزهای سردمان
موجِ دستهای مهربان تو
خاطراتِ گرم و روشنی برایمان کشید؛
ناگهان به جسمهای مرده، روح تازه ای دمید.
*
راستی! نامِ تو،
نامِ یک امام …
نام رهبری بزرگ و مقتدر فقط، نبود….
ما تو را پدر بزرگِ مهربان صدا زدیم!
آمدی و لحظه هایمان،
پر شد از حضورِ گرمِ تو….
پدر بزرگ!
ای بزرگِ تا همیشه زنده!…
ای امام!
******
طعمِ نام تو، مزه ی کلامِ تو، تا ابد زِ یادمان نمی رود…
یادمان نمی رود کتابمان به یادِ تو،
با گزیده ی کلامِ تو
با نگاهِ مهربانِ عکسِ تو شروع می شد و…
چشمهای تا ابد زلالِ تو…..
بوسه گاه بوسه های کودکانه بود!
***************
حرف های جاودانه ات
در میانِ کودکانه خاطراتمان حک شده است و یادمان نمی رود
***************
بوسه می زنم به عکسِ تو هنوز!
من همان مُحصلّم که در کتابمان…
زیر عکس تو نوشته بود:
«امید من به شما دبستانی هاست»
ما همان محصلّیم؛ امام!
حرفهای تو به اوجمان رسانده
در کنار حرفهای تو بزرگتر شدیم!
سالهایِ سال
کامِمان به بادهء کلامِ تو عجین شد و
جرعه جرعه سر کشیده، تشنه تر شدیم…
ما- امیدِ چشمهای تا ابد زلالِِ تو- بزرگتر شدیم!
******************
غم مخور، امام!
تا نفس میان سینه هست،
راهیانِ این رَهیم…
راه جاودانه ات ادامه می دهیم!